ما آدم های بد بختی هستیم. اصلا ما همیشه آدمای بدبختی بودیم و خودمان خبر نداشتیم. خوشی زیر دلمان زده بود! هنوز هم همین طور است. قرار هم نیست به خودمان بیاییم که چقدر بیچاره ایم.

 

آهااااای بنی بشر!

آهای ملتِ سرخوش و سرمست!

ما ساااااااااااااااالهاست که پدرمان را گم کرده ایم! ما یتیم نیستیم اما بی غیرتیم. ما گم شده ایم، سالهای سال است. و اگر غیرت داشتیم این قدر سرگشتیمان به درازا نمی کشید.

 

خود مستی هم انتظار نداشت این حجم از سرخوشی و بی رگی را.

مست را که بزنی به خودش می آید. ولی ما.

 

این ها را مینویسم که ثبت شود و به یادگار بماند،

که یاد فرداها بماند؛

که روزی و روزگاری ملتی فلک زده و بحران زده، در جهانی ماتم زده و آفت زده، در روزهایی بلا زده، در واپسین ساعات سال 98 در بزم فلک زدگیشان، به سلامتی همه بد بختی هایشان، زدند و رقصیدند و آتش بازی و ترقه بازی کردند و به خودشان یاد آور شدند که ما مستِ  بیعاری و بی غیرتی خودیم و والسلام.


این را در شبی نوشتم که سالگرد فرار چند ساله ماست به جمکران

زیر لب می‌خواندیم:
مستی نه از پیاله نه از خُم شروع شد

از جاده سه شنبه شب قم شروع شد

و امسالآه

اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا، صلواتک علیه و اله، و غیبه ولینا، و کثره عدونا، و قله عددنا و شده الفتن بنا، و تظاهر امان علینا، فصل علی محمد و اله و اعنا علی ذلک بفتح منک تعجله و بضر تکشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره، و رحمه منک تجللناها و عافیه منک تلبسناها، برحمتک یا ارحم الراحمین.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه وکالت مجد سئو Alice فکر بکر سرونوشت پارکت لمینت کرونوپل آشپزباشی پاورکده حساب گوگل ادسنس در ایران